من اومــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدم :)
تنــهایـــــم بگـــذاریـــב
בر مــטּ
تیـــمارســتانے قصـב شــ✘ــورش בارב.. .!!
هــــــی غریبـــــــ✘ــــــــه!!
قـــــــــیافت خیلـــــــــــی آشـــــــــناســـت !!
مـــن و تـــــــو قبــــــلا جایــــــــی همـــــدیگرو ندیــــــدیــــم؟؟
آهـــــــــــــان ... یـــــــادم اومـــــد
یــــــــه روزایــــــی یه خاطـــــــــره هایـ ـ ـی باهـــــم داشـــــــتیم
یادمــــــــــه اونمــــــوقع دم از عشــــــق میـــزدی
هـــــــه...
انـــــــقد مــــات نگــــــــام نکــــن
عشـــــــــقت حـــــــسودیش مــــــیشه✘!
آرامـــــــ✘ـــــــش وجـــــود مــــن
بـــودنـــــــم בر آغـــوش مــــــردان ات اســــــت
بـــــــگــذار حـــــــــــــســـودان هـــر چـــﮧ مـی خــواهــــــــند بــگـــویــنــد
جــــز تـــو و عــــــــــــــشــق تــو
تـــمــــــــــــــوم دنــیـــــــا پـــــــر
ببین مخاطـــــــــــب خاص اگه هیــــــــــــــچی بهت نمیگم و
ســــــــ✘ــــــکوت میکنم
بخاطر شخصیت خودمه وگـــــــــــرنه تو خــــــــــیلی زیر ســــــــوالی؟
شبهام تلــــــــــــ✘ــــــــخ
خنده هام تلــــــــــ✘ـــــــخ
زندگیم تلــــــــــــــــ✘ــــــــــــخ
میون این همه تلـــــــــــخی دلم تنگ شده واسه شیرینی یه نگاهـــــــــــــــــت لعنتی
جـُـدا کـہ شــدیــمـ ؛
هــَـر دو بـہ یــک اِحساس رِســـیدیــمـ !
تــ♥ــوبـہ فــراغــت ؛
مــלּ بـہ فــراقــت ؛
تــ♥ــو دل شِــکســـتـہ اے ؛
مــלּ نیـــز دِلــشِــکستـہ اَمـ ...
یــک حــرف کـہ مُـــہـمـ نیســت
ایـטּ بـــــآر ڪـــــہ ڪـســــے آمـَد
نمــــے گویم بـــُرو
حــتــے نمــے گــویـم ڪـَــسِ دیگـــری رآ مــے خـــوآهمـ
فقـط مــے گــویم:
ببیـــטּ! مـטּ شڪــَـــستــہ امـ !
خستـــــہ امـ !
ڪَمــے آرآممـ ڪـــُـــטּ..
فقط همـیــטּ ...
مـטּ בُפֿـتر هـستـم و تـو مـَرد !!
امـــآ …
نـگرآטּ نبـآش بـہ ڪســے نـخوآهـَمـ گـفـت ڪہ
در پس ِ مـشڪلآت و درد هـآیـے ڪہ
تـو بـرآیـمـ سـآخـتـے و تحمـل ڪردمـ …
در پس ِ نـآمردے و نـآمـهربانے هـآیـے ڪہ دیـدمـ و دَم نـزدمـ …
در پس ِ بـے مـعرفـتـے هـآیـے ڪہ دیدمـ و
معرفت هــآیـے ڪہ بہ خـرج دآدمـ ،
مـטּ مــَرد تــَر بـودمـ !
ــ ...
رفــــتـــــــט ڪـــسـﮯ کـــﮧ لـــایــــق نیــــست. .
نعــــمــﭞ اســـتـــ نــه فاجـــعــه. . .
مــزاحم آבمـﮯ ڪـﮧ
مشغول فراموش کرבـט اسﭞ نشوید...
هیچ قاتـــلـﮯ בوست نבارב
هنگامِ کشتن کسی مزاحمش شونב.........
اهای سهراب:قایق دیگر جواب گو نیست
کشتی باید ساخت...
اینجا مثل من تنها زیاد است..!!
میـدانی
.
.
.گـاهی سـنگــدل تـریـن آدم دُنیـا هـم که بـاشی، یـک آن
یـاد کـسی روی قـفـسه سیـنه ات
ســنگــینی میکــنــد...
.
.
آنوقــت به طــور کـاملا غریزی،
نـفــس عمیـقی میکــِشی
.
.
.تـا ســَنگ کـــوب نـَکـُنی..!
ؤ
ﺩﻝ ﺍﺳﺖ ﺩﯾﮕـــﺮ …
ﻫﻮﺍﯾﺖ ﺭﺍ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﮐﻤﯽ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ
ﺩﻝ ﺍﺳﺖ ﺩﯾﮕــــﺮ …
و ﯾﺎﺩﺵ ﺭﻓﺘﻪ ﮐﻪ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﯼ !
داشتم به این فک میکردم یه روز دنیای مجازی منفجر بشه... همدیگه رو گم کنیم ...
من دلم واسه کی تنگ میشه...زمان میگذره ما دهه 60 و70 ها میریم از اینجا دنبال زندگیامون بعد دیگه 80و90
میان جامون.. همدیگه رو گم میکنیم اما یه روزی یاد هم میفتیم...یاد خنده هامون... یاد کل انداختنامون..
شاخ بازیامون...لایک زدنامون..دلبستنامون....جوونیمون... این وسط فقط خاطره ها میمونه...ما ابدی نیستیم
یه روز میریم دنبال زندیگیامون....زندگی بی سروتهمون...دنیای مجازی من!ادم های مجازی <من ازهمین الان
دلتنگتونم ...کاش میشد وقت رفتن خاطراتتون هم پاک کنید وبرید....!
در جزيره ای زيبا, تمام حواس، زندگی می کردند: شادی، غم، غرور، عشق و......
روزی خبر رسيد که به زودی جزيره به زير آب خواهد رفت,
همه ساکنين جزيره قايق هايشان را آماده و جزيره را ترک کردند,
اما عشق می خواست تا آخرين لحظه بماند، چون عاشق جزيره بود.
وقتی جزيره به زير آب فرو می رفت، عشق از ثروت که باقايقی با شکوه جزيره را
ترک می کرد کمک خواست و به او گفت:آيا می توانم با تو همسفرشوم؟
ثروت گفت: نه، من مقدار زيادی طلا و نقره داخل قايقم هست
و ديگر جايی برای تو وجود
ندارد. پس عشق از غرور که با يک کرجی زيبا راهی مکان امنی بود، کمک خواست.
غرور گفت: نه، نمي توانم تو را با خود ببرم چون تمام بدنت خيس و کثيف شده و قايق
زيبای مرا کثيف خواهی کرد. غم در نزديکی عشق بود. پس عشق به او گفت اجازه بده من
با تو بيايم. غم با حزن گفت: آه، عشق،
من خيلی ناراحتم و احتياج دارم تا تنها باشم.
عشق اين بار سراغ شادی رفت و او را صدا زد. اما او آنقدرغرق شادی و هيجان بود
که حتی صدای عشق را هم نشنيد. آب هر لحظه بالا و بالا تر می آمد و عشق ديگر
نا اميد شده بود که ناگهان صدايی سالخورده گفت: بيا عشق من تو را خواهم برد
عشق آنقدر خوشحال شده بود که حتی فراموش کرد نام پيرمرد را بپرسد و سريع خود را
داخل قايق انداخت و جزيره را ترک کرد. وقتي به خشکی رسيدند، پيرمرد به راه خود
رفت و عشق تازه متوجه شد کسی که جانش را نجات داده بود، چقدر بر گردنش حق دارد.
عشق نزد علم که مشغول حل مساله ای روی شن های ساحل بود رفت و از او پرسيد
آن پيرمرد کی بود؟ علم پاسخ داد: زمان
عشق با تعجب گفت: زمان؟ اما چرا او به من کمک کرد؟
علم لبخندی خردمندانه زد و گفت: زيرا تنها زمان قادر به درک عظمت عشق است!
نه دلی دارم که بشکنی
نه جون دارم که فدات کنم
نه پای موندن منی
نه میتونم رهات کنم
مردی برای اصلاح به آرایشگاه رفت در بین كار گفتگوی جالبی بین آنها در مورد خدا
صورت گرفت. آرايشگر گفت:
من باور نمی كنم خدا وجود داشته با شد مشتری پرسید چرا؟
آرایشگر گفت: كافیست به خیابان بروی و ببینی مگر می شود با وجود خدای مهربان
اینهمه مریضی و درد و رنج وجود داشته باشد؟
مشتری چیزی نگفت و از مغازه بیرون رفت به محض اینكه از آرایشگاه بیرون آمد
مردی را در خیابان دید با موهای ژولیده و كثیف با سرعت به آرایشگاه برگشت و به
آرایشگر گفت می دانی به نظر من آرایشگر ها وجود ندارند مرد با تعجب گفت :
چرا این حرف را میزنی؟ من اینجاهستم و همین الان موهای تو را مرتب كردم
مشتری با اعتراض گفت:
پس چرا كسانی مثل آن مرد بیرون از آرایشگاه وجود دارند آرایشگر گفت:
آرایشگرها وجود دارند فقط مردم به ما مراجعه نمی كنند. مشتری گفت:
دقیقا همین است خدا وجود دارد فقط مردم به او مراجعه نمی كنند.
برای همین است كه اینهمه درد و رنج در دنیا وجود دارد
اینکه جدیدا سیگار می کشم خیلی بده
اما دلیلش خیلی بدتره بعضیا فک می کنن با خیلیام
خیلیام فک می کنن با بعضیام
قشنگیش اینه که من موندم و تنهایی هام
عــطر ِ تَنت روی ِ پــیراهنـم مــانده ..
امــروز بـویــیدَمَش عمــیق ِ عمــیق ِ!
و با هـر نـفس بـغــضم را سـنگین تر کردم!
و به یــاد آوردم که دیـگر ، تـنـت سـهم ِ دیگری ست…
و غمــت سـهم ِ مــن!
اگر روزی مردم تابوتم را سیاه کنید
تاهمه بدانند سیاه بخت بودم
بر روی سینه ام تکیه یخی بگذارید
تا بجای معشوقم برایم گریه کند
چشمانم را باز بگذارید
تاهمه بدانند
چشم انتظار معشوقم بودم
و آخرین خواسته من از شما
اینکه دستانم را ببندید
تا همه بدانند
درسته خوشگل نيستم
جذاب نيستم
خوش اخلاق نيستم
باحال نیستم
جیگر نیستم
خوشتیپ نیستم
.
.
.
.
.
.
.
.
یا قمربنیهاشم
منکه هیچی نیستم
پس چیم o_O
Designed By IconWeb.Ir |